متن کامل مداحی براءه العشق
صغیرا واحتوى قلبی هواک
از کودکی عشقت در قلب من جا گرفت
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
سمعت بحروفک لهیب اطفوفک
در حروف نامت ، زبانه های آتش کربلا را شنیدم
.
قبل ماشوفک نحت لمصابک
قبل از این که تو را ببینم برای مصائبت گریستم
.
اجیتک عازم اصیراً
قلبم سرگشته است به سوی تو آمدم
.
خادم تراب احبابک
که خادم و خاک پای عاشقان تو باشم
.
ترکت اصحابی وهلی وحبابی
دوستانم را رها کردم خانواده و عزیزانم را
.
حملت اجدامی واجیت البابک
با خاطراتم سوی تو آمدم
.
بدت دمعاتی على وجناتی
اشک هایم برگونه هایم جاری شد
.
تخط جلماتی على اعتابک
تا حرف دلم را بر آستان مقدست بنویسم
.
انا طفلً ولکن صوت حبی
من کودکم ولی صدای عشقم را
.
به قد اذن الرحمن ربی
خداوند مهربانم به گوش ها رساند
.
فما للقلب محبوباً سواکَا
و در قلبم محبوبی جز تو نیست
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
صغیرا واحتوى قلبی هواک
از کودکی عشقت در قلب من جا گرفت
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
ابراءه زغری وترافه عمری
با معصومیت کودکانم و لطافت عمرم
.
دمعتی التجری الک عذریه
اشک جاری من از تو عذر می خواهد
.
سمعت الناعی واجیتک ساعی
ناله را شنیدم و به سوی تو آمدم
.
احس اضلاعی الک محنیه
حس می کنم استخوان های سینه ام برای تو خم شده
.
حرت بضنونی وتغیر لونی
خیالات مرا حیران کرد و رنگم پرید
.
لون سألونی عالعشق البیـه
اگر درباره ی عشق من بپرسند
.
البصر ماشافک لمست ألطافک
با چشمم تو را ندیدم اما لطفت شامل من شد
.
واحس بوصافک صور قدسیه
حس می کنم ویژگی های تو تصاویری از خوبی هاست
.
کأن العشق اوحى للفؤادی
همانا که عشق به قلب وحی کرد
.
بنی قم وارتدی ثوب الحدادی
فرزندم برخیز و جامه ی سیاه بر تن کن
.
فأمسى بین احشائی نداکَا
صدای تو در وجودم شنیده شد
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
صغیرا واحتوى قلبی هواک
از کودکی عشقت در قلب من جا گرفت
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
بفطرتی ألکیتک امان وجیتک
در فطرتم تو را مایه ی آرامش دیدم و به سویت آمدم
.
یمن عزیتک ملکت اقداری
ای که مالک همه ی تقدیرات من شدی
.
نهاری ولیلی صرت ترتیلی
روز و شب ورد زبانم شدی
.
وبدت توحیلی مواقد ناری
و این سوز و ناله ها به من الهام می شود
.
مثل ماشبلک یضحی لأجلک
همانطور که طفل تو جانش را فدای تو کرد
.
دلیلی یقلک قسم بالباری
قلبم به تو می گوید و به خدا قسم می خورد
.
حواسی کلها تظل شاغلها
همچنان همه احساساتم را در بر گرفته ای
.
الک اجعلها بمه اذاری
تو در خاطرات کودکیم باقی خواهی ماند
.
بأیماناً سأمضی کالرضیعِ
با ایمان ، همانند طفل شیرخوار تو جان خواهم داد
.
شهیدا یملئ الدنیا نجیعِ
شهید می شوم و دنیا را پر از ناله می کنم
.
دمائی سیدی تفدی دماکا
سرورم خون من فدای خون تو خواهد شد
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
صغیرا واحتوى قلبی هواک
از کودکی عشقت در قلب من جا گرفت
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
شعیره نوحی بمسیل اجروحی
با این ناله و زخم های تنم
.
احفظتها بروحی یسر تکوینی
در درونم آن را حفظ کردم ، ای راز تکامل من
.
مثل انصارک تبعت اثارک
مانند یارانت تو را دنبال کردم
.
اخدمت زوارک بمحاجر عینی
با چشمانم به زوار تو خدمت کردم
.
الخدامه علیها شرف تالیها
نتیجه ی این خدمت عزت و شرف خواهد بود
.
قسم افدیها بزهور اسنینی
و قسم می خورم جوانی ام را فدایت کنم
.
بعزائک حاضر وعلیها مثابر
در عزای تو حاضرم و افتخار من است
.
اریداً باجر اوفی بدینی
می خواهم فردا ادای دین کنم
.
سأبقى خادما حتى المماتی
تا مرگ خادم باقی می مانم
.
بدرب السبطِ درب المکرماتِ
در درگاه مقدس فرزند پیامبر که راهش راه تمام کرامت هاست
.
ترکت الارض کی ارجوا رضاکَ
ترک خلق نمودم که رضایت تو را جلب کنم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
صغیرا واحتوى قلبی هواک
از کودکی عشقت در قلب من جا گرفت
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
سبب هالخدمه دلیلی وهمه
سبب این خدمت قلب و غصه ی من است
.
اردها بجلمه عمق ایمانی
در یک کلام ، این ایمان من است
.
نزیف اوداجک حفظ منهاجک
خون گردنت راه تو را حفظ نمود
.
یمن معراجک رمح مرانی
ای که معراج تو بر سر نیزه بود
.
انوح لنحرک واحیر بصبرک
برای رگ بریده تو ناله می کنم و بر صبر تو متحیرم
.
واحس بسرک لغز ربانی
و احساس می کنم راز تو ، یک معمای خدائی ست
.
یضنوه حیدر دلیلی
ای فرزند حیدر قلبم آتش گرفت
.
اتسجر خیام الخدر لهیب اشجانی
به خاطر خیمه های بانوان حرم ، غم و اندوه از درونم زبانه می کشد
.
بیوم الطف قد شابت رؤوسُ
در روز عاشورا موها سپید شد
.
وللعیاء قد فاضت نفوسُ
و جان ها به سوی آسمان پرواز کردند
.
فذا قلبی بأشجاناً نعاکا
قلب من با اندوه برای تو ناله کرد
.
صغیرا واحتوى قلبی هواک
از کودکی عشقت در قلب من جا گرفت
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
وجئتُ الیوم زحفا کی اراکَ
و امروز پیاده آمدم که تو را ببینم
.
حسینا واحسینا واحسیناه
.
.
.
شاعر: مصطفی الصائغ الکاظمی