متن مداحی خبر کن ای دل؛ همین امشب
خبر کن ای دل؛ همین امشب
تمامِ غم های عالم را…
که غرق خون در افق دیدم؛ هلالِ ماه محرم را…
سلام ای هلالِ مه نو رسیده
که غرقِ غباری و رنگت پریده
مگر تو عزادار ماه تمامی؛ که در خون نشستی و قدت خمیده؟
آمد ماه آه و اشک و ماتم
دل را می سپارم دستِ این غم…
باران میبارد از دیده؛ هر دم
مظلوم جانم… حسین یا ثارلله…
محرم آمد؛ بیا ای دل
دوباره تا خیمه ی آقا
صدای هل من معین او
دوباره پیچیده در صحرا…
ببند ای دل؛ احرامِ خون در محرم
که شاید شوی محرم رازِ این غم…
پی تشنگی باش و سعی صفا کن
که جوشد دمادم؛ ز هر دیده زمزم
گرد این خیمه ها میگردم باز
آقا دل گشته با داغت، دمساز
گاهی نگاهی هم؛ بر ما انداز
مولا جانم… حسین یابن الزهرا…
دوباره ای دل حکایت کن
ز داغِ بی دردی کوفه
حکایت غربت مردی؛ اسیر نامردی کوفه
می آید صدایش؛ ز دارالاماره
لبش خشک و خونین؛ دلش پاره پاره…
میا کوفه… کوفه، وفایی ندارد
شده فصلِ نامردمی ها دوباره
اینان حرمتِ مهمان ندارند…
ترسم چون من؛ تنهایت بگذارند
تشنه به تیغ و دشنه سپارند
مولا جانم… حسین یابن الزهرا…
میثم مطیعی خبر کن ای دل همین امشب