سرشکسته اومدم یارب
به تو باز رو زدم یا رب
شب قدرِ باز پیدام شد
من خودم میگم بدم یارب
راهِ کهکشونِ تو بازِ
درِ آسمونِ تو بازِ
چشامون ستاره بارونه
دست مهربونِ تو بازِ
اومدم قدم قدم یارب
چند شبِ ضجه زدم یارب
دلهره به جونم افتاده
تنهایی نیومدم یارب
میبینی چشام چه میباره
مثلِ یه یتیم آواره
ترس از تو بهم میگفت بس کن
نرو راهت نمیده بیچاره
تو حریم تو ادب عشقه
ماهِ عشقه، شب به شب عشقه
عشقِ با تو سر به سر نورِ
ترس از تو لب به لب عشقه
هم می ترسم هم دوست دارم
هم رها و هم گرفتارم
هم به شوق عفو می خندم
هم به داغ دل عزادارم
ما همه اسیر و سرگردون
تویِ دنیا بی سر و سامون
شبِ قدرِ و نمی دونیم
کجا احیا داره آقامون...
اون که عالمی تو دستاشه
آسمون تو عمق چشماشه
کی میدونه شاید الان هم
بین ما و این شهیداشه
کی میدونه با کیاست امشب
کجا سرگرم دعاست امشب
شاید امشب تو یمن باشه
یا نجف یا کربلاست امشب
آقا، آقا
یه دلم میگه عزاداره
با علی تو کوفه بیداره
درِ خونه ی گرفتارا
داره نون و خرما میگذاره
یه دلم میگه که تو مسجد
به امامش اقتدا کرده
علی ناله میزنه فُزتُ
مهدی مادر و صدا کرده
آی مادر، مادر، مادر
تا که تیغ تشنه بالا رفت
علی تشنه سمت دریا رفت
آخرین سجودش و مولا
به امید روی زهرا رفت
گلا بعد از اون نخندیدن
همه اهل آسمون دیدن
حسنش نماز و کامل کرد
تو عبا علی رو پیچیدن
علی داره روضه میخونه
تو عبایی که پر از خونه
یاد اون دم که علی اکبر
زیر تیغ و تیر بارونه
میبرن با این عبا امشب
تنِ نیمه جون حیدر رو
با همین عبا میاد یک روز
میبرن علی اکبر رو
حسین ،حسین، حسین.....
تنِ ارباً اربا رو
آیینه ی تمام زهرا رو
جوونا میارن اکبر رو
پاره های جسم بابا رو ای روزگار