سوزم و سازم و نآید ز درون فریادم
کاش من زودتر از فاطمه جان میدادم
از زمانی كه شریك غمم ازدستم رفت
هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم
کاش روزی که زدی ناله کنار دیوار
چون در سوخته میسوخت همه بنیادم
کس نداند كه در آن دم به تو و من چه گذشت
تو نفس میزدی و من ز نفس افتادم