و مرد جوان (امین و اکوان) یکی آرایشگر و دیگری رنگرز که هردو در حرفه خود استاد هستند، با کشتی به شهری می روند که از نظر جغرافیایی پرت و از نظر صنعت و پیشه محدود است بنابراین بازار خوبی برای کار دارد. هر دو تصمیم دارند زندگی جدیدی را شروع کنند.امین با درستی و مردم داری و با رعایت ا نصاف آغاز می کند و با تلاش پیگیر موفق می شود بازار تولید وپخش صابون را دردست بگیرد.کوان در بازار مناسب شغلش به درآمد و شهرت خوبی دست مییابد و بخاطر توانایی که در زد و بند و چرب زبانی دارد، زودتر به نتیجه میرسد. ولی از آنجا که به هیچ چیز قانع نیست و رقابت همراه باحسادت را پیش میگیرد. با فریبرز تاجر که او هم فردی سودجو و منفعت طلب است و بازار پخش صابون را به امین باخته است همدست میشود و به کمک او، برای تخریب وجههی امین پیش روی حاکم، برای جان حاکم نقشهای شوم می چیند ولی در نهایت خودش در دسیسهها و رفتار نابکارانهای که برای سود بیشتر و از میدان به در کردن امین بکار میبرد، گرفتار میشود و به دام میافتد.