رحیم مردی جوان و مردم آزار است که خانواده او، دوستش ایرج و اهالی محله از دست او در عذاب هستند. او پس از سرقت یک محموله واکسن کرونا از دست قاچاقچیان به زندان می افتد و پس از رهایی از زندان به دست قاچاقچیان ربوده میشود. قاچاقچیان او را می کشند اما او زنده می ماند و فرار می کند. بعد ها همه می فهمند که رحیم خونش با خون دیگران فرق دارد و هیچوقت نمیمیرد و بین مردم محبوب می شود تا وقتی که گرفتار بحران های دیگر می شود تا جایی که او هویتش نامعلوم می شود و با هویت دیگری زندگی می کند...